کتاب «یک عاشقانه ی آرام» از نادر ابراهیمی است. این کتاب یکی از معروف ترین آثار این نویسنده به شمار می رود.
یک عاشقانه آرام اثر نادر ابراهیمی داستان گیله مردی مبارز و سیاسی است که به درستی با معنا و مفهوم عشق آشناست.
او برای یافتن ناب ترین عسل دنیا به دامنه ی ساوالان راهی می شود و دست تقدیر نیز ناب ترین عسل یعنی همسرش عسل را که یک دختر سیه چشم آذری است؛ سر راهش می گذارد. دختری که همپای گیله مرد, عاشقانه در راه سیاست و وطن مبارزه می کند.
گیله مرد و همسرش با وجود سختی های فراوانی که ماموران حکومتی به دلیل فعالیت سیاسی آن ها برایشان رقم می زنند؛ پیوسته تلاش می کنند که برنامه ای برای زندگی خود تنظیم کنند که تک تک لحظات زندگیشان را سرشار از تازگی و بوی معطر عشق کنند و هرگز نگذارند که عشقی که میانشان به وجود آمده است؛ تبدیل به عادتی خشک و خالی شود.
همان عشقی که در سه روز ابتدایی زندگی مشترک شان پای آن آتش گرم که چشمانشان را از هم پنهان می کردند؛ عاشقانه ی آرام آن ها را شکل می دهد.
نادر ابراهیمی پیوسته سعی می کند در قالب داستان و گفتگوهایی که میان گیله مرد و عسل در می گیرد؛ در بستری لطیف و عاشقانه ولی در عین حال روان، معنا و مفهوم عشق واقعی و خالص را بیان کند.
داستان در در سه فصل قبل از واقعه، در حین واقعه و بعد از واقعه روایت می شود.
زاویه دید یک عاشقانه آرام اثر نادر ابراهیمی، هم سوم شخص و هم دانای کل است ولی نویسنده چنان هنرمندانه راوی داستان را تغییر می دهد که هیچ لطمه ای به پیکره ی داستان وارد نمی شود.
نویسنده ی داستان پیوسته یادآوری می کند که عشق تنها یک حس به جنس مخالف نیست.
بلکه عشق باید در تمام لحظات زندگی هر شخصی جریان داشته باشد.
چون در این صورت است که زندگی پویاتر و پر انرژی تر می شود.
همان طور که عاشق کسی می شویم؛ باید عاشق وطن نیز باشیم….
به خنده های کودکی خردسال عاشقانه نگاه کنیم….
و وقتی یک گل سرخ می بینیم ساده از کنار آن نگذریم…
همان طور که این کتاب زیبا اینگونه آغاز می شود:
عشق به دیگری ضرورت نیست، حادثه است…
عشق به وطن ضرورت است نه حادثه….
عشق به خدا، ترکیبی است از ضرورت و حادثه.
نادر ابراهیمی با نام کامل نادر ابراهیمی قاجار کرمانی (زاده ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ در تهران – مرگ در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۳۸۷، تهران)، داستاننویس معاصر ایرانی بود. او تحصیلاتش را در شهر تهران گذراند. پس از گرفتن دیپلم ادبی از دبیرستان دارالفنون، به دانشکدهٔ حقوق وارد شد. اما این دانشکده را رها کرده و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی ادامه تحصیل داد.
او در مشاغل گوناگونی فعالیت داشته است. از جمله: کارگری چاپخانه، حسابداری و تحویلداری بانک، صفحهبندی روزنامه و مجله، مترجمی و ویراستاری، ، خطاطی، نقاشی و نقاشی روی روسری و لباس، تدریس در دانشگاههاو…
او فعالیت حرفهای خود را در زمینه ادبیات کودکان، با تأسیس «مؤسسه همگام با کودکان و نوجوانان»، با همکاری همسرش آغاز کرد.
ابراهیمی در زمینهٔ ادبیات کودکان، جایزه نخست براتیسلاوا، جایزه نخست تعلیم و تربیت یونسکو، جایزه کتاب برگزیده سال ایران و چندین جایزه دیگر را هم دریافت کرده است. او همچنین عنوان «نویسنده برگزیده ادبیات داستانی ۲۰ سال بعد از انقلاب» را بهخاطر داستان بلند و هفت جلدی «آتش بدون دود» بهدست آورده است.
آثار نادر ابراهیمی در یک فهرست نمی گنجد. در اینجا به برخی از مهم ترین آثار او اشاره می کنیم: «آرش در قلمرو تردید»، «بار دیگر شهری که دوست میداشتم»، «ابن مشغله»، «فردا شکل امروز نیست»، «آتشْ بدون دود»، «مردی در تبعید ابدی»، «چهل نامه ی کوتاه به همسرم» و…
« عسل بی ادا، سر سفره ام نشست و من، بی هوا، دلبسته اش شدم.
و سرانجام نگاه…
نگاه آن کس که برای له کردن له شدنی ها می آید…
یا خرد کردن خرد شدنی ها…
تاب آوردم و سر فرو نینداختم.
تاب آوردم، چرا که جرمم فقط خواستن بود…
و به این جرم، بد می کشند…
اما آنکه کشته می شود، سرافکنده کشته نمی شود.»
« قلب، مهمانخانه نیست که آدم ها بیایند…
دو سه ساعت یا دو سه روزی توی آن بمانند و بعد بروند…
قلب، لانه ی گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود و در پاییز، باد آن را با خودش ببرد…
قلب راستش نمی دانم که چیست…
اما این را می دانم که جای آدم های خیلی خیلی خوب است.»
« تو وقتی می بینی من افسرده ام نباید بگذری…
سکوت کنی …
یا فقط همدردی کنی….
بنا کننده ی شادی های من باش…
مگر چقدر وقت داریم؟؟؟»
«صدا، ادارک حرکحت ذرات هواست.
هنر، اما، ادراک حرکت زیبای ذرات تفکرات و عواطف انسانی است.
موسیقی، نوعی موزون و دلنشین از ذرات صداست.
گفتار خوب،نیز.
نقاشی، ادراک حرکت مناسب ذره های رنگینه هاست. حتی رنگینه های سیاه.
سینما، ادراک انواع حرکت های اندیشمندانه و زیبایی شناسانه است.»
«زمانی که کودکی می خندد، باور دارد که تمام دنیا در حال خندیدن است، و زمانی که یک انسان ناتوان را خستگی از پای در می آورد…
گمان می برد که خستگی، سراسر جهان را از پای در آورده است.
چرا ناامیدان، دوست دارند که ناامیدیشان را لجوجانه تبلیغ کنند؟
چرا سرخوردگان مایلند که سرخوردگی را یک اصل جهانی ازلی ابدی قلمداد کنند؟
چرا پوچ گرایان، خود را، برای اثبات پوچ بودن جهانی که ما عاشقانه و شادمانه در آن می جنگیم، پاره پاره می کنند؟
آیا همین که روشنفکران بخواهند بیماریشان به تن و روح دیگران سرایت کند، دلیل بر رذالت بی حساب ایشان نیست؟
من هرگز نمی گویم که در هیچ لحظه ای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد.
من می گویم به امید بازگردیم. قبل از آن که ناامیدی، نابودمان کند.
موسسه پخش کتاب ارشاد تخصصی ترین مرکز فروش کتاب در ایران
فرناز کافی –
مگذار که عشق به عادت دوست داشتن تبدیل شود .
مگذار که حتی آب دادن به گل های باغچه به عادت آب دادن گل های باغچه تبدیل شود .
عشق به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست . پیوسته نو کردن خواستنی ست که خود پیوسته خواهان نو شدن است و دیگرگون شدن .
واقعا یک عاشقانه ی آرام از نوع ایرانی است . قلم نادر ابراهیمی را در بین نویسندگان ایرانی بی نهایت دوست دارم . مطالعه ی این کتاب و دیگر کتاب های این نویسنده ( “چهل نامه ی عاشقانه به همسرم و “مردی در تبعید ابدی”) را پیشنهاد می کنم .