کتاب دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه اوریل مجموعهای است از هفت داستان کوتاه که همگی درونمایه ی روانشناختی دارند. اتفاقاتی که ممکن است در خلال زندگی هر آدمی بیافتد و بعضاً ساده انگاشته شوند، اما موراکامی در یک بستر سورئالیستی و با خلاقیتی منحصر به خودش روایتشان میکند: موراکامی در 1949 در کیوتوی ژاپن به دنیا آمد و از 1974 به نوشتن پرداخت. به عقیده ی بسیاری از منتقدان وی هم در نگارش رمان ها و هم در داستان های کوتاهش موفق ظاهر شده است. وی علاوه بر نوشتن به ترجمه نیز می پردازد و آثار نویسندگانی چون «ریموند کارور»، «تیم اوبراین»، «اسکات فیتز جرالد»، «ترومن کاپوته» و … را به زبان ژاپنی ترجمه کرده است. داستان های وی هم در ژاپن و هم در خارج از آن مورد توجه خوانندگان و منتقدان قرار گرفته و جوایز ادبی زیادی را از آن خود کرده است. بسیاری از داستان های او دارای تم ها و عناوین هستند که از موسیقی کلاسیک استفاده می کنند، بعضی از رمانهایش عناوین خود را از ترانه ها دریافت می کنند.
دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل، قصه ی مردی است که در یکی از روزهای به ظاهر معمولی ماه آوریل دختر مورد علاقهاش را در خیابان ملاقات میکند و خیلی ساده از کنارش عبور می کند.
موراکامی نویسنده ای نیست که در پی شهرت باشد یا به راحتی به مصاحبه تن در دهد و از همین روست که هنوز اطلاعات زیادی از زندگی خصوصی وی در دست نیست. پدر او فرزند یک کاهن بودایی و مادرش دختر تاجری اهل اوزاکا بود. در 1950 خانواده ی موراکامی به «آشی» در استان هیوگو نقل مکان کردند. وی در 1967 به تحصیل در رشته ی هنرهای نمایشی در دانشگاه وازه دا مشغول شد اما تحصیل در دانشگاه چندان باب میل وی نبود و او بیش تر وقت خود را در دانشگاه صرف خواندن فیلمنامه های موزه ی سینمایی دانشگاه می کرد. در 1971 یا همسرش، یوکو، که در دانشگاه با وی آشنا شده بود، ازدواج کرد. در 1974 فکر نوشتن نخستین رمانش به وی الهام شد. همان سال وی به اتفاق همسرش یک کلوپ جاز به نام پیترکت را در کوکو بوجی در توکیو راه انداختند. در 1979 نخستین رمان وی به نام «به آواز باد گوش سپار» که اولین بخش از سه گانه ی موش بود، منتشر شد و با این رمان موراکامی «جایزه ی گونزو» را از آن خود کرد. در 1980 رمان دیگر وی به نام «پین بال» منتشر شد. یک سال بعد موراکامی کلوپ را فروخت و نوشتن را به عنوان پیشه ی خود برگزید. در 1982 رمان «به دنبال گوسفند وحشی» که آخرین بخش از سه گانه ی موش بود، منتشر شد و به خاطر این داستان «جایزه ی ادبی نوما» به موراکامی تعلق گرفت . دو سال بعد وی به شهر کوچک فوجی ساوا در پنجاه کیلومتری توکیو نقل مکان کرد. از مهمترین رمان های وی می توان به «جنوب مرز، غرب خورشید»، «جنگل نروژی»، «پس از تاریکی» و کتاب «به دنبال گوسفند وحشی» اشاره کرد. شاید مهمترین نکته درباره ی داستان های موراکامی همان چیزی باشد که جی رابین به آن اشاره می کند. جی رابین که یکی از مترجمان آثار موراکامی است، در مورد آثار موراکامی و موثق بودن نسخه های آثار وی خطاب به فیلیپ گابریل می گوید: ((هر چه بیشتر به این نسخه (رمان گاهشمار پرنده کوکی) نگاه میکنم و بیش تر روی مسئله ی بازنویسی تامل می کنم، بیش تر پی می برم که هیچ نسخه ی موثقی از هیچ کدام از کارهای موراکامی وجود ندارد. می گویند ویلیلم کانینگ نقاش گاهی وقت ها به دنبال تابلوهایش حتی تا نمایشگاه هم می رفت و آن ها را روی دیوار نمایشگاه اصلاح می کرد و این بازنویسی های موراکامی مرا یاد این کار کانینگ می اندازد.))
بید نابینا، زن خفته
سال اسپاگتی
میمون شیناگاوا
قلوه سنگی که هر روز جابجا می شود
دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل
اسفرود بی دم
مرد یخی
مهدیه خانی –
رتبه بازدید کننده : 82%
مهدیه خانی –
یکی از دوست داشتنی ترین مجموعه داستان های موراکامیه …مخصوصا داستان سال اسپاگتی